میکازوکی سوبارو، نویسنده رازآلود، که در برخورد با مردم خوب نیست، وقتی صحبت از ساختن دنیای خیالیاش میشود، آنها را مزاحم میداند. یک روز، او به یک گربه ولگرد برخورد می کند و احساس می کند الهام گرفته شده است، بنابراین او گربه را به عنوان موزه اش به خانه می آورد. آیا تماشای رفتارهای غیرقابل توضیح یک گربه می تواند مایه ای برای یک رمان باشد؟