من دولاهان ایتوشینو هستم، یک دختر معمولی که می تواند سرش را از تن جدا کند. از امروز به بعد راهنمایی می شوم! امیدوارم به مقصدم نزدیک تر شوم. اما گاهی اوقات قلبم ناگهان تندتر میزند، میخواهم فرار کنم و بدن و ذهنم از هم پاشیده میشود... آیا این چیزی است که به آن «بلوغ» میگویند؟ قلب (سر) و بدن از هم جدا، داستانی در مورد بلوغ و عشق آغاز می شود!