خلاصه
داستان در آینده ای نزدیک آغاز می شود، جایی که یک شبکه اجتماعی موبایلی به نام "Kizuna-Topia" تمام ارتباطات و نظارت را در شهر محصور در دیوار کنترل می کند. در این شهر، دو خواهر به نامهای اِنا و یایاکو، با شکار انسانها برای یافتن کودکان جوان و سالم روبرو میشوند. آنها این بچه ها را می ربایند و به برج سفید می برند تا مغزشان را بیرون بکشند و بدنشان را بفروشند. این شکار انسان که توسط پلیس محلی معروف به "جیکئی" هدایت می شود، توسط موجود مرموزی که تنها به نام "جادوگر" شناخته می شود، مقابله می کند. انا، یایاکو و سایر ساکنان این شهر بین درگیری مداوم بین جیکی و جادوگر به دام افتاده اند.