خلاصه
امیلیا، تنها دختر یک فرد عادی ثروتمند، عاشق دومینیک اشرافی کاریزماتیک می شود. امیلیای خانه دار، با درک هدف ملک، پیشرفت های او را رد می کند. پس از آن غول بدبختی او را مجبور به کناره گیری از جامعه و تغییر نام خود به اِما می کند. اما دیگر یک زن ثروتمند نیست، اما تبدیل به یک فرماندار برای فرزندان ارل چارد می شود.