این دنیا غروب های زیادی را پشت سر گذاشته است و کم کم به پایان خود نزدیک می شود. در این جهان، در نواحی غربی «سرزمین غروب»، ملتی وجود داشت که به لطف استفاده از کیمیاگری، پیشرفت کرد. در آنجا، برای زنده ماندن از رسیدن نهایی «پایان غروب»، مردم تلاش خود را صرف کشف و بازآفرینی فناوریهای گمشده کیمیاگری کردند. فناوری کشف مجدد دوران گذشته در شهر تحقیقاتی کیمیاگری معروف به "Central" جمع آوری شد، جایی که تحقیقاتی در مورد چگونگی توقف پیشروی گرگ و میش انجام شد. یکی از قهرمانان مرد جوانی است که در مرکز کیمیاگری تحقیق می کند و دیگری دختری است که در شهری کوچک در مرز زندگی می کند. اسم این دختر اسکا است. در روند استفاده از دانش خود از کیمیاگری باستان برای کمک به دیگران، او به بخش توسعه منصوب شد. مرد جوان اسمش Logy است او با آموختن جدیدترین تکنیک های کیمیاگری در مرکز، درخواست انتقال به این شهر کم کار کرد تا از توانایی های خود استفاده کند، و هنگامی که به بخش توسعه نیز منصوب شد، با اسکا ملاقات کرد. این دو قول می دهند که از کیمیاگری خود با هم استفاده کنند و موفقیت را برای بخش توسعه به ارمغان بیاورند.