خلاصه
داستان 01: سطح چشم - من کوتاه هستم. من خجالتی هستم. من شبیه بچه ها هستم. اسم من توشی است و از همکلاسی قدبلندم ساکائو متنفرم. من بیش از قدم عقده دارم - چرا او طوری رفتار می کند که انگار جای نگرانی نیست؟ داستان 02: تسخیر یک عشق تلخ - ناگائوکا تماری مخفیانه عاشق Yatabe-kun است. حتی وقتی با او صحبت می کند، آنقدر عصبی می شود که نمی تواند به او بگوید چه احساسی دارد. فقط شنیدن صدای او مغز او را به وحشت می اندازد. و به همین دلیل... او دقیقاً برعکس آن چیزی که فکر می کرد به او گفت. تماری میداند که او دلیلی است که او اکنون نمرههای رد میگیرد، پس اگر "دوست نزدیکش" یاماگوچی آی او را آموزش دهد چه میشود؟ هیچ راهی برای تماری وجود ندارد که یاتابه را فریب دهد و فکر کند او شخص دیگری است... یا وجود دارد؟ داستان 03: کتابخانه قلب - میازاوا یوو در کتابخانه کار می کند. او فکر می کند که چقدر خوب می شود اگر بتواند با ایستانی کان محبوب صحبت کند. شخص دیگری که قرار بود امروز با یوو کار کند کنار رفت، بنابراین اکنون یوو تنها کسی است که همه کتابها را به اتاق کتابخانه میبرد. او سعی می کند تعداد زیادی را حمل کند و چیزی در مقابل خود نمی بیند و وقتی می افتد ... این ایسطانی است که او را در آغوش خود می گیرد! داستان 04: بیبی اسپایس - کاوای ماچی به هیرو علاقه دارد، اما او کاملاً با او مانند یک کودک رفتار می کند. و بعد ماچی می فهمد که هیرو دوست دختر دارد...!؟ هیچ چیزی جلوی او نمی بیند و وقتی می افتد ... این ایستانی است که او را در آغوش می گیرد! داستان 04: بیبی اسپایس - کاوای ماچی به هیرو علاقه دارد، اما او کاملاً با او مانند یک کودک رفتار می کند. و بعد ماچی می فهمد که هیرو دوست دختر دارد...!؟ هیچ چیزی جلوی او نمی بیند و وقتی می افتد ... این ایستانی است که او را در آغوش می گیرد! داستان 04: بیبی اسپایس - کاوای ماچی به هیرو علاقه دارد، اما او کاملاً با او مانند یک کودک رفتار می کند. و بعد ماچی می فهمد که هیرو دوست دختر دارد...!؟