تنها یک ماه از ملاقات او با عصای جادویی روبی می گذرد، اما زندگی برای ایلیاسویل فون اینزبرن جوان ادامه دارد، زیرا او همچنان بین مسئولیت های یک دانش آموز و یک دختر جادویی تعادل برقرار می کند. یک روز در راه مدرسه، ایلیا و دوستش میو ادلفلت توسط رین توساکا احضار می شوند و به آنها می گوید که نبض زمین پس از جمع آوری کارت های جادویی به هم ریخته است. در تلاش برای القای جادو به سیاره در تلاش برای جلوگیری از بی نظمی، انرژی یک زن مرموز شبیه به ایلیا را احضار می کند. روز بعد، ایلیاسویل توسط همان زن سیاهپوش مورد حمله قرار می گیرد و پریسما ایلیا نمی تواند جلوی قدرت باورنکردنی دوپلگانگر خود را بگیرد. او به سختی موفق می شود مهاجم خود را دفع کند، اما با هویت دوقلوی تشنه به خون خود مبهوت می ماند. این دشمن جدید کیست، و چگونه کسی را که ظاهر و قدرتش با خودش مطابقت دارد متوقف می کند؟