قرن ها پیش، قاره Elibe توسط Scouring، جنگی بین انسان ها و اژدها، ویران شد و در نتیجه اژدهاها به دنیای دیگری تبعید شدند. اکنون، جنگ دیگری با زفیل، حاکم پادشاهی برن آغاز شده است که قصد خود را برای تسخیر تمام الیب اعلام می کند. وفادار به قول او، ارتش او به زودی شروع به حمله به کشورهای همسایه می کند. در یکی از این کشورها، لیسیا، پسری شجاع و بی پروا به نام آل به همراه پدرش آهنگر در کوهستان زندگی می کند. آل تصمیم می گیرد خانه را ترک کند و به سفری برود تا دنیا را ببیند. او به شهری می رسد که توسط ارتش برن اشغال شده است و با گانت، شوالیه ای که در ازای امنیت جانشین خود، شاهزاده تینا تانیا، در خدمت برن است، ملاقات می کند. آل و گانت با هم متحد می شوند تا با اشغالگران مبارزه کنند و سپس با هم فرار کنند. گانت شمشیری را که پدرش به عنوان یادگاری از زمان پاکسازی داده بود، تشخیص میدهد و به او میگوید که این شمشیر میتواند به نشان آتش، قدرتی که میتواند اژدها را شکست دهد، ارتباط داشته باشد. آل تصمیم می گیرد که می خواهد نشان آتش را پیدا کند، اما قبل از انجام این کار باید شاهزاده تینا را نجات دهد.