خلاصه
زن جوانی با حسرت از بالکن خود خیره می شود و به منظره زیبا خیره می شود. او در روزهای تعطیل از نوشیدن آبجو لذت می برد و متوجه شده است که شخصی در فضای خالی طبقه اول در حال پرورش گل است. یک روز، او نامه ای دریافت می کند که متعلق به او نیست. و بعد از بار دوم آن را به صاحبش برمی گرداند. و این زمانی است که او با یک مرد خاص آشنا می شود ...