خلاصه
میوری همیشه با دوست پسرش، معلم مدرسه راهنمایی، بر سر شغلش به عنوان مهماندار دعوا می کند. پس از یک چنین مشاجره ای، میوری بیرون می رود و یکی را می بندد و پس از آن با مرد جوانی آشنا می شود که گوش و شانه ای به او قرض می دهد... اما بعداً متوجه یک چیز کاملاً غیرمنتظره می شود...