خلاصه
زندگی آکیموتو آی پر از تصادف و بدشانسی است. یک روز صبح زنی را دید که ناخودآگاه در راه مدرسه اش دراز کشیده بود. به همین دلیل او برای کلاس دیر می آید. در مدرسه او متوجه یک دانش آموز جدید در کلاس خود شد، کیوکاوا کاسوتو مدام به او خیره می شود. بعداً او یک دسته گل میخرد، قصد داشت آن زن را ملاقات کند و کیوکاوا به او نزدیک شد و به او گفت که آن زن هنوز نمرده است، اطلاعاتی که فقط پلیس و آکیموتو از آن اطلاع داشتند. کیوکاوا نشان می دهد که می تواند روح را ببیند و روح آن زن پشت آکیموتو است.