خلاصه
وقتی لی هجده ساله بود، در نگاه اول عاشق رائول مولتی میلیونر شد و آنها ازدواج کردند. زندگی شیرین و باشکوه آنها به عنوان یک تازه عروس مثل یک رویا به نظر می رسید ... و لی جوان و معصوم خیلی زود شیفته رائول شد. اما آن زندگی ناگهان به پایان رسید. یک روز لی زنی زیبا را دید که در رختخوابش دراز کشیده بود و ناامید از خانه بیرون زد... پنج سال از آن زمان می گذرد. استعداد هنری لی توسط جامعه به رسمیت شناخته شد و او به عنوان یک هنرمند به یک مهمانی دعوت می شود، جایی که او و رائول دوباره با هم متحد می شوند. "تو هنوز زن منی، نه؟" رائول میگه دزدیدن یک بوسه انگار طبیعی ترین چیز دنیاست!