خلاصه
بر اساس رمان «و خانهات را خراب کن» اما گلدریک، او نمیتوانست احساسات خود را نسبت به او پنهان کند... به دلیل شرایط خاص وصیت یک بانوی عجیب و غریب، سارا عملاً مجبور شد شش ماه در جان زندگی کند. خانه انگلوود او به او گفت: "من قاضی شما نیستم، اما من یک مشکل وحشتناک دارم و به کمک شما نیاز دارم." با این حال، سارا به سختی میتوانست باور کند که او را به خانهاش دعوت کند - بهویژه زمانی که فکر میکرد او یک کودک وحشی و بیرحم است. به نوعی، او باید به او نشان می داد که یک زن است -- و زنی که دقیقاً می داند چه می خواهد.