خلاصه
از زمانی که فوکاوا دانشجو بود، همیشه همه از "عادی" بودن او می گفتند. او فقط یک کارمند موقت بود که سخت کار می کرد تا به یک کارمند تمام وقت تبدیل شود که سوبادا، باس شرکت، ناگهان به او گفت: "من می خواهم مستقل بروم تا شرکت خودم را راه اندازی کنم، و می خواهم تو به من بپیوندی." اگرچه این پیشنهاد او را شگفت زده کرد، اما فوکاوا تصمیم گرفت برای سوبادا کار کند تا تغییری برای خود ایجاد کند. با این حال، سوبادا معلوم شد یک فرد "خاص" است که تمایلی غیرعادی به دوست داشتن تقریباً هر کسی دارد! زندگی او قبلاً عادی بود، اما وقتی فوکاوا از جنبه های مختلف سوبادا یاد می کند، اکنون متوجه می شود که نه تنها سبک زندگی، بلکه احساساتش نیز شروع به تغییر کرده است...