خلاصه
ایری از پدر و مادرش یک گربه ناز می خواهد. والدین او به جای او یک سگ، یک توله سگ لابرادور رتریور، برای او گرفتند و نام آن سگ را "کن کن" گذاشتند. با این حال کن کن هر زمان که در مقابل پدر و مادر ایری قرار می گیرد بسیار خوب رفتار می کند اما وقتی با ایری تنها می شود هرگز خوب نیست. یک روز، کن کن به طور تصادفی دچار شوک الکتریکی شد. او از حال رفت و با نتیجه شگفت انگیزی از خواب بیدار شد.