خلاصه
هیکاری "پیکاسو" هامورا یک هنرمند دبیرستانی 17 ساله با استعداد و در عین حال بی دست و پا است. چیاکی یاماموتو، تنها دوست پیکاسو، نام مستعار پیکاسو را به او داد و آن دو اغلب اوقات بعد از مدرسه در کنار رودخانه به طراحی مناظر و خواندن کتاب می گذرانند. با این حال، بدبختی به زندگی پیکاسو پس از مرگ ناگهانی چیاکی در یک سانحه غم انگیز هلیکوپتر که آنها به اشتراک گذاشتند، وارد میشود. پیکاسو این سوال را مطرح می کند که چرا او از تصادف مرگبار جان سالم به در برد، در حالی که چیاکی به بدترین سرنوشت ممکن دچار شد. اما از آنجایی که به نظر می رسد همه امیدها از دست رفته است، پیکاسو - با یادآوری اینکه چیاکی درست قبل از مرگش چیزی برای او گذاشته است - دستش را در جیب او می برد و یک چیاکی مینیاتوری را بیرون می آورد! نسخه کوچک دوست فوت شده اش به او توضیح می دهد که او نیز باید در تصادف می مرد، اما به دلیل دعای او، خدا به پیکاسو اجازه داد تا زندگی کند به شرطی که از استعداد هنری و قدرت تازه یافته اش در عمیق تر دیدن مشکلات مردم برای کمک به نیازمندان استفاده کند. پیکاسو در مواجهه با مرگ، مگر اینکه رعایت کند، به زودی با شرایط موافقت می کند. پیکاسو با مداد و دفترچه طرح مورد اعتماد خود، مشکلات همکلاسی هایش را بیرون می کشد و برای نجات آنها به درون ساخته هایش می جهد.