خلاصه
کنجی تمایل زیادی به قرار گذاشتن با دختران دارد، اما تلاش می کند تا رابطه ای پایدار داشته باشد. در حالی که در زیر باران ویران شده ایستاده است، کنجی توسط دوستش کی مشاهده می شود که به سرعت مرد خیس شده را با یک چتر همراهی می کند. این دو در نهایت به خود اجازه می دهند در خانه کی خشک شوند - و در نهایت با هم روی همان فوتون می خوابند. اگرچه برادر کوچکترش غیر از این فکر می کند، کی معتقد است که استراحت دو دانش آموز دبیرستانی روی یک تخت اصلاً عجیب نیست. با این حال، دفعه بعد که آنها این عمل را تکرار می کنند، احساسات عاشقانه آشکار می شود و شکوفا می شود - و باعث می شود فوتون کی گرمتر از حد معمول باشد.