خلاصه
خیانت معشوقش چیکا را به ناامیدی می کشاند و در نتیجه او سعی می کند به زندگی خود پایان دهد. اما او توسط مردی به نام آنتونیو نجات مییابد که به او کمک میکند تا او را به سلامت برگرداند. پس از این تجربه ویرانگر، چیکا تصمیم می گیرد که بقیه زندگی خود را به عنوان یک ماتادور هدایت کند. این چیکا است که تصمیم می گیرد و قسم می خورد: "من گاوباز می شوم. با تبدیل شدنم به آن می توانم جلوی معشوقم بمیرم." اما چیکا از جاده سختی که در پیش رو دارد و مشکلی که برای پیمودن مسیر یک ماتادور باید با آن روبرو شود اطلاع چندانی ندارد...