خلاصه
ریکو چیتوز یک دوست پسر دارد. یاچی کاگا. او در موقعیت های اجتماعی راحت است و دخترانی که در اطرافش هستند لباس او را می پوشانند و با موهایش بازی می کنند. اما ریکو جنبه ای از یایچی را می شناسد که هیچ کس دیگری ندیده است: جنبه باحال او. اتفاقا یاچی کاگا دوست پسر هم دارد. ریکو چیتوز. او همیشه بسیار خونسرد و متین است. اما یاچی جنبه ای از ریکو را می شناسد که هیچ کس دیگری ندیده است: جنبه شایان ستایش او. یاچی و ریکو به قرار ملاقات می روند، در آغوش می گیرند و می بوسند. یاچی و ریکو با خوشحالی عاشق دوست پسر خود هستند. چه کسی می داند، شاید یک روز آنها بالاخره بتوانند با یکدیگر صحبت کنند.