خلاصه
دو پسر، پسر عمو، هر دو چپ دست، هر دو مشتاق تبدیل شدن به بهترین گلزن تیم مدرسه خود. یکی از آنها قبلاً یک بار در مدرسه ابتدایی جای خود را از دست داده است. و پسر عمویش مدتی بعد از آنجا دور شد، به نظر میرسید که از این واقعیت که مردی را که او را با بیسبال آشنا کرده بود، ناامید و شکست خورده ترک میکرد. اما اکنون یوشیزاوا سورا بازگشته است و همچنان بیگناه لبخند میزند و یوشیزاوا شوجی را تشویق میکند تا به بازی بازگردد. شوجی می پذیرد، مصمم به شکست دادن مردی که از نظر او تنها چیزی را که برایش مهم بود از بین برد.