خلاصه
هاچی، سگ وفادار کیوکیچی، ادو را ترک میکند و به سمت معبد ایسه جینگو میرود تا به جای ارباب مجروح خود، طلسم زیارتگاهی به دست آورد. مردم به این گونه سگ ها «سگ سانگو» می گفتند و به خوبی از آنها مراقبت می کردند. در دوره ادو، مردم عادی آرزو داشتند که حداقل یک بار در طول زندگی خود از معبد ایسه بازدید کنند. از آنجا که واقعاً زیارت برای آنها دشوار بود، مردم سگ های خود را به جای آنها فرستادند. هاچی در سفرش توسط همه جور آدمی کمک می کند، اما او نمی تواند به ایسه برسد. او نمی داند ایسه چه بویی دارد، بنابراین نمی تواند راه خود را به آنجا ببوید... این داستان لذت بخش سفر هاچی است، جایی که هاچی برای رسیدن به مقصد باید روی حسن نیت مردم حساب کند!