خلاصه
خواهر شانون، کایرا، در یک تصادف رانندگی به شدت مجروح می شود، همان حادثه ای که باعث کشته شدن شوهر کایرا، آنجلو شد. این لوکا، برادر آنجلو - و سابق شانون - است که این خبر غم انگیز را در لندن به او می رساند. "آیا ما تنها هستیم؟" او می پرسد، به خانه او می رود و در آن جستجو می کند. شانون از عصبانیت می لرزد و متوجه می شود که باید به دنبال مردی باشد. آنها دو سال پیش عاشق هم بودند، تا اینکه لوکا شانون را متهم به خیانت در زمانی که او نبود، از او جدا شد بدون اینکه حتی به او اجازه توضیح بدهد. چه کسی فکرش را میکرد که او دوباره با او ملاقات کند، و این چنین، از همه راهها؟