خلاصه
خواهر کوچکتر تاکاتو، یوتاکو، همیشه کودکی ضعیف بوده است - مدام در داخل خانه سکوت میکند و حتی اجازه نمیدهد به بیرون زیر نور خورشید برود. اما او شاد و مهربان است و تاکاتو نمی تواند خود را از وضعیت خانه ناراضی کند. اما زمانی که او پس از یک ترم دوری در مدرسه شبانه روزی جدیدش به دهکده خود باز می گردد، تاکاتو متوجه تغییراتی می شود، نه فقط در اوتاکو بلکه در دو دوست دوران کودکی اش که به نظر می رسد بیشتر از آنچه که اجازه می دهند می دانند. و همه اینها چه ربطی به یک داستان عامیانه قدیمی اما بدنام در روستا دارد؟