خلاصه
پس از زیارت قبر معلم فقیدش، مردی ناگهان از پله سقوط کرد که در نهایت آساهی سنا او را نجات داد. معلوم شد که آن پسر، ایتسوکی توباری، برادر کوچکتر معلم مرحومش است. آنها شروع کردند به صحبت در مورد چیزهای گذشته، در مورد مرگ خواهر Itsuki و پسر 11 ساله ای که او را که بهترین دوست سنا بود، کشت. حالا پسری که او را کشت چه شد؟ آنها با هم شروع به کشف آنچه در واقع در آن روز غم انگیز اتفاق افتاده است.