مرد جوانی ناگهان در وسط یک زمین باز بیدار می شود و فقط لباس خواب لنگش را همراهی می کند. ظاهرا او به عنوان "جادوگر پادشاه نابودی" احضار شده بود تا جهان را نابود کند. چه لعنتی؟! اما با افسرده ماندن هیچ اتفاقی نمی افتد، پس چرا با جادوی زمین یک گولم درست نکنید! و بعد...؟