خلاصه
بر اساس رمان «تقریباً بهشت» دبی مکومبر برای شری وایت عاشق سرگرمکننده، یک اردوی تابستانی برای کودکان با استعداد روشنفکری به نظر میرسید که بهترین راه فراری از تأثیر خفهکننده نامادری حواسپرور اما خوشنیت او باشد. اما او به زودی متوجه شد که اشتراک در یک کابین با هفت دختر کوچک نابالغ و یک همستر قاچاق، زیر نظر کارگردان زیبا و ناپسند کمپ گیتچه گومی، جف رورک، چیزی بیش از بازی کودکانه است. نگرش کاسبکارانه رورک و جلسات پرسنل بیوقفه چیزی جز آرامشبخش بود. با این حال، در یک میعادگاه نیمهشب در کنار دریاچه، شری به گونهای صحبت میکرد که مطمئن بود در تضاد با سیاست سختگیرانه روارک بود. آیا جرات دارد در معرض طلسم این شاهزاده ناخواسته قرار بگیرد؟