خلاصه
چوکو میزوشیما 18 ساله که از از دست دادن هر دو والدین در یک تصادف غم انگیز ویران شده است، اراده خود را برای زندگی از دست می دهد. او پس از زندگی در خانههای چندین خویشاوند مختلف، با نویسندهای جوان خوشتیپ به نام کی میزوشیما زندگی میکند. کی فردی منزوی و خصوصی است که در اطراف اکثر مردم احساس ناراحتی می کند و نمی داند چگونه با این زن جوان عاطفی رفتار کند. در ابتدا، به نظر می رسد چوکو نمی تواند کاری را درست انجام دهد. اما فداکاری او برای مراقبت از گلهای باغش باعث میشود که کی در نهایت حضور او را بپذیرد. آیا محبت متقابل فزاینده آنها منجر به چیزی بیشتر خواهد شد؟