ده ها سال پیش، شهر کوچک هانایزاوا با یک دیوار نامرئی از بقیه جهان جدا شد، دیواری که هیچ چیز زنده ای نمی تواند از آن عبور کند. ساکنان جوان تر تنها با شناخت دنیای بیرون از طریق آنچه در رسانه ها می بینند و می شنوند بزرگ شده اند. اینها داستانهای زندگی روزمره آنهاست، چه خوب و چه بد، زیرا آنها روزهای خود را در شهر کوچکی می گذرانند که هیچ کس نمی تواند وارد آن شود و هیچ کس نمی تواند از آن خارج شود - شهری که به دلیل ماهیت منزوی خود، قرار است محو شود. .