خلاصه
شش سال پیش، نیک مریک به کوری دیویس قول داد که به دنبال برادرش شین نرود. اکنون شین پس از چندین سال حضور در پیست رودئو به زندگی خود بازگشته است و نیک نگران شکل گیری رابطه عاشقانه بین برادرش و زنی است که بسیار پایین تر از ایستگاه آنهاست. او کوری را برای صرف شام دعوت می کند تا از او در مورد رابطه اش با شین سوال کند، اما این فقط در شعله ور شدن عشق دیرینه کوری به نیک موفق می شود. در حالی که برادران در مورد چگونگی محافظت و رشد کسب و کار خانوادگی خود و همچنین اینکه چه کسی سزاوار محبت های کوری است، دعوا می کنند، یک دختر فقیر تگزاسی چه کاری باید انجام دهد؟