به دلیل اعتیاد برادر کوچکش به قمار، کاترین جوان اکنون خود را با بدهی پنج هزار پوندی می بیند. پرستاری به او توصیه میکند که اگر با یک زندانی محکوم به اعدام ازدواج کند، بدهی او از بین میرود و بهتر از این است که معشوقه یک نجیب زاده قدیمی شود. بدون هیچ گزینه دیگری، او به زندان می رود. او در واقع ادامه می دهد و در نهایت با مردی نتراشیده و ترسناک به نام جک ازدواج می کند. جک در شهر بدنام است زیرا او یک رئیس شناخته شده در دنیای جنایتکار است. در طول شب عروسی آنها، جک از قید و بند خود رها شد و اجازه داد تا خودش را مرتب کند. او ناگهان به یک جوان بی عیب و نقص و خوش تیپ تبدیل می شود! دقیقاً آن چیزی نیست که کاترین انتظارش را داشت...