خلاصه
هیروشی میناکامی دانش آموز دبیرستانی است و از زمانی که پدرش او را برای کار در خارج از کشور رها کرده تنها زندگی می کند. او فکر می کند که این روزها محبوب نیست. یک روز دوست قدیمی اش به او توصیه می کند که کلید بازیابی شانس کمک به دیگران است که رنج می برند. او آن را باور می کند و یک بچه گربه آزار دیده، یک خانم در حال جمع آوری کمک های خیریه و یک درخت گیلاس کثیف را نجات می دهد، همه اینها نتایجی را به همراه دارد که وضعیت او حتی بدتر می شود. با این حال، در شب، یک پری گربه زیبا، یک پوره زیبا از جرثقیل و یک الهه کوچک زیبا ظاهر می شوند و عشق را برای او زمزمه می کنند. این شروع یک کمدی عشقی سه جانبه شرم آور است.