خلاصه
به دلیل ماهیت شغل پدرش، ماروکو جوری از سال های ابتدایی مدرسه خود را تغییر داده است. از آنجایی که او اغلب مدرسه را تغییر میدهد، هیچوقت واقعاً با هیچکس خاطرهای به یاد نیاورده است، به جز دو پسر که قبلاً با A-kun و B-kun با آنها تماس میگرفت. این دو پسر به نوعی در خاطرات او اثر ماندگاری به جا گذاشته بودند. به خصوص A-kun، پسری که باعث شد قلبش به تپش بیفتد، همان پسری که قول داده بود هفت سال بعد از او خواستگاری کند، پس از اینکه تصمیم گرفته شد او فعلاً کنارش را ترک کند. جوری که اکنون دانش آموز دبیرستانی است، پس از انتقال دوباره پدرش، به نوعی راه خود را به همان شهری که در آن دو پسر را ملاقات کرد، باز کرد. او آماده است که فریفته نشود، اما در اعماق وجودش امیدوار است که دوباره دو پسر را ملاقات کند، زیرا برای اولین روز مدرسه خود آماده می شود.