خلاصه
آکو و هیرو همیشه با هم بودند. آکو آنقدر مطمئن بود که هیرو احساسات او را متقابل می کند، اما بعد از اینکه او او را رد کرد، زخم عمیقی در قلب او باقی گذاشت. ده سال از آن زمان می گذرد. آکو تصمیم می گیرد که باید بال هایش را باز کند و همه چیز را فراموش کند. درست زمانی که او در متقاعد کردن پدرش برای اینکه اجازه دهد او خودش بیرون برود، مشکل دارد، یک نفر به در می آید. معلوم می شود که هیرو، عشق اول او است و از زمان رد شدن، یکدیگر را ندیده اند. اما، از آنجایی که والدین آکو به او اعتماد زیادی دارند، به او اجازه دادند به آپارتمانش نقل مکان کند. آکو از اینکه تنها باشد هیجان زده است، اما وقتی فراموش می کند با شرکت گاز تماس بگیرد، مجبور می شود از هیرو کمک بخواهد و فاصله بین آنها را ببندد. آکو می خواهد خاطرات تلخ و شیرین عشق اولش را دوباره تنظیم کند و رابطه اش با هیرو را دوباره امتحان کند.