یوشیدا، کارمند اداری، پنج سال است که همکارش، آیری گوتو، را زیر پا گذاشته است. علیرغم اینکه بالاخره با او قرار ملاقات گذاشت، اعتراف او به سرعت رد شد. او مست و ناامید به خانه میرود و دختر دبیرستانی را میبیند که کنار جاده نشسته است. دختر که به مکانی برای اقامت شبانه نیاز دارد، سعی می کند یوشیدا را اغوا کند. با وجود رد پیشرفت های او، با این وجود او را به آپارتمانش دعوت می کند. صبح روز بعد، دختر با معرفی خود به عنوان Sayu Ogiwara، فاش می کند که از هوکایدو تا توکیو فرار کرده است. در طول ولگردی و ولگردی شش ماهه خود، او به طور مستمر با یک سقف بالای سرش، محبت های جنسی را مبادله می کرد. یوشیدا، با این حال، تحت تاثیر اغوای او قرار ندارد. درعوض، او را وادار می کند تا نوع دیگری از کار را انجام دهد - کاری که مستلزم شستن ظروف و شستن لباس است. و بنابراین، رابطه ای تاثیرگذار بین یک بزرگسال دلشکسته و یک دختر دبیرستانی فراری آغاز می شود.