خلاصه
سه دانش آموز زندگی نسبتاً معمولی دارند که روزی با درد شدید معده غلبه می کنند و نماد ستاره ای مانند خالکوبی روی پوستشان ظاهر می شود. با این نماد، قدرت های ماوراء طبیعی و همچنین دشمنانی که برای کشتن آنها آمده بودند، آمدند. همانطور که افراد بیشتر و بیشتری به قدرت های ماوراء طبیعی مشابهی دست می یابند، داستان شروع به تبدیل شدن به یک زمین بازی خونین بتل رویالسک می کند، تنها با یک شهر کامل به عنوان صحنه و بسیاری از افراد بی گناه گرفتار در آتش متقابل. در میان موضوعات دیگر، داستان این سوال را مطرح می کند که "کشتن چه زمانی خوب است؟" و در اعماق تاریکی روان انسان می کاود.