خلاصه
او خونسرد و بدترین رئیس است... پس چرا می خواهد در کنارش بماند؟ اولیویا بیست و دو ساله به تازگی در یک شرکت بسیار موفق - Inferno - شغل پیدا کرده است. او قرار بود در بخش حسابداری مشغول به کار شود، اما زمانی که در روز اول به آنجا رسید، به او گفتند که به عنوان منشی موقت به مدیرعامل گزارش دهد! تاکر در تصمیم گیری باهوش و باهوش است و به عنوان مدیر عامل Inferno میلیاردر شده است. پس از اینکه اولیویا متوجه شد که اگر این موقعیت را نگیرد، اخراج خواهد شد، رئیس قدبلند و خوش تیپ او ظاهر می شود. در حالی که ترس و اشتیاق قلب او را به جهات مختلف می کشاند، تاکر اعلامیه ای ظالمانه می کند: "سوال نپرس، نظرت را نده. فقط کاری را که بهت گفته شده انجام بده."