خلاصه
پس از اینکه کالی شوهر محبوبش را از دست داد، خودش را در خانه کنار ساحل خود بست. براک دوست شوهرش که نگران بود به ملاقات او آمد تا ببیند حالش چگونه است. شوهرش که در تفنگداران دریایی ایالات متحده بود، اغلب در نامه هایی که از میدان جنگ می فرستاد درباره او می نوشت. گفته میشود که براک یک قهرمان است، کسی که آن را «فرشته تاریکی» مینامند. براک هر روز کالی را تشویق می کرد و او را به دنیا باز می گرداند. زمانی که او زمان بیشتری را با فرشته جذاب و در عین حال مهربان سپری می کرد، کالی شروع به احساس اشتیاق در قلب زمانی خالی خود کرد. اگر آنها حتی اندکی دست بزنند، ممکن است احتیاط را فراموش کند...