مانا و کنجی، خواهر و برادر دوقلو، در کودکی ستاره ای پیدا کردند. در دنیایی دور، ستاره آنها تالشاس به معنای "سنگ باد و خدایان" نامیده می شود و آرزوهای یک نفر را تا زمانی که زنده است برآورده می کند. و اگرچه برای 10 سال ساکت بوده است، اما به سرعت در حال تغییر است. زندگی دوقلوها توسط تراژدی ها و معجزات تکان می خورد، ملاقات های تصادفی که آنقدرها هم که به نظر می رسد بی گناه نیستند، و اعتماد جعل شده و شکسته شده است که جنگ بین دو سیاره دور در اطراف آنها فرود می آید. و در نهایت، تنها آرزوهای واقعی آنهایی هستند که به خاطر دیگری ساخته شده اند.