خلاصه
ساکویا شینا با کاناده، پسر عموی و پدرخواندهاش زندگی میکند. در مواقع درد و غم، او همیشه از نگاه کردن به ستاره ها راحت می شود. یک روز، یک پسر مرموز به طور ناگهانی در خانه ساکویا برای تولد او ظاهر می شود. او را با کلمات محبت آمیز ترک می کند، اما او نمی داند او کیست! تنها چیزی که او باید ادامه دهد نام او است - چیهیرو! کسی که اجازه نمی دهد او را منصرف کند، او با کمک دو دوست صمیمی خود، یوری و سی، به دنبال او می رود. همه می گویند که ساکویا باید او را فراموش کند، اما او به طرز عجیبی به سمت پسر کنجکاو کشیده شده است. سپس، یک پیچ و تاب از سرنوشت به آنها اجازه می دهد تا یک بار دیگر ملاقات کنند! آیا این ملاقات آنها را به هم نزدیکتر می کند ... یا احساسات بین این ستاره های تنها برای همیشه در تاریکی باقی خواهد ماند؟