خلاصه
بر خلاف دوستانش، ریکو یاناگی کمترین علاقه را به کافههای زیبا، صحبت در مورد عاشقانهها یا پیگیری جدیدترین شایعات دارد. برعکس، او از چیزهای "غیر محبوب" قدردانی می کند، مانند کافه های روستایی که جاز نرم می نوازند. علاوه بر این، ریکو از بین همه پسران کلاسش، فقط به ایتو فوشیمی چشم دوخته است - کسی که دوستانش به دلیل رفتار ضد اجتماعی و اغلب عجیب او نامطلوب هستند. یک روز، ریکو از دیدن ایتو در پشت پیشخوان کافهای روستایی که میخواست از آن بازدید کند، متحیر میشود. اما ایتویی که او در کارش پیدا میکند، متفاوت از آیتویی که در مدرسه میبیند رفتار میکند - خندان، مایل به گوش دادن به شوخیهای بیهوده مشتریانش و وقف اداره کافه خانوادهاش در غیاب پدرش. ملاقات با یکدیگر در یک محیط کاملاً جدید، ریکو و ایتو پیوندی را ایجاد می کنند که از اشتیاق مشترک آنها برای چیزهایی که نامحبوب به حساب می آیند، دامن می زند.