خلاصه
قلمرو ارل کریون مملو از قوانینی است که باید رعایت شود - وقتی خود ارل در راهرو راه میرود، همه خدمتکاران حاضر باید به او پشت کنند و از نگاه او دوری کنند، به همین دلیل است که حتی بندگانش او را «شیطان» میخوانند... به جز یکی. پریسیلا خدمتکاری در محل سکونت ارل رابرت کریون است و تنها کسی است که قلب مهربان ارل جوان را تسخیر کرده است. اما چه اتفاقی میافتد وقتی زنی ثروتمند میآید و ارل را به خاطر تجارت، شوهر آیندهاش صدا میکند؟ آیا عشق آنها غالب خواهد شد یا موقعیت اجتماعی آنها مانع آنها خواهد شد؟ این داستان در مورد مبارزات و آزمایشات عاشقان ستاره دار است.