چیو کوزوکای بیست و چهار ساله شانس خود را از دست داده است. بیکار و با حساب بانکی خالی و سه ماه پشت کرایه، نمی داند چه باید بکند. آن هم تا زمانی که خانم صاحبخانه در خانه اش را می زند و از او می پرسد که آیا می توانند رابطه جنسی داشته باشند! اگر چیو موافقت کند، صاحبخانه قول می دهد که در مسائل مالی به او کمک کند. روز بعد، چیو با تعجب از خواب بیدار می شود که صاحبخانه اش را می بیند که کنار او خوابیده است. گیج و خمار می بیند که هیچ خاطره ای از شب قبل ندارد. با این وجود، وقتی صاحبخانهاش از خواب بیدار میشود، به قول خود وفادار میماند و یک توافقنامه مالی منحصربهفرد را به چیو پیشنهاد میکند - توافقی که چیو نمیتواند آن را انکار کند!