خلاصه
ایتاباشی کورومی یک دانش آموز دبیرستانی معمولی و روزمره بود... تا اینکه از کسی جز معلمش اوومیا ایچیگو باردار نشد. کورومی که اکنون باردار بود، مدرسه را رها کرد و اومیا از کارش اخراج شد. نیم سال بعد، آن دو ازدواج کرده و با فرزندشان زندگی می کنند. این دو نفر باید از موانع زیادی که پیش روی خود هستند عبور کنند، زیرا اکنون تنها با چالش هایی روبرو هستند.