خلاصه
مارک برای او خطرناک بود به گونه ای که فقط یک مرد قوی و سکسی می تواند برای یک زن باشد. حتی با دانستن این موضوع، او موافقت کرده بود که با او ازدواج کند، امید در قلب هیرا شکوفا شد. شاید او با مردی ازدواج کرده بود که شاید ارزش ساختن زندگی با او را داشته باشد. مادرش نگران بود که او زخمی شده باشد، اما خطوط روی صورت او چیزی از جذابیت خام مردانه او کم نکرد. در غیر این صورت، آنها به او هوای مردانه خطرناک تری دادند، و هسته زنانه او را به افکاری که او را شوکه کرده بود جذب کردند. اصلاً چهره یک مرد چه اهمیتی داشت؟ او هیچ فایده ای برای مردان خوش تیپ نداشت. اما برای یک مرد با قلب؟ برای چنین مردی... ممکن است همه چیز را به خطر بیندازد.