شینیچیرو نیهاما پس از فروپاشی در شرکت سیاه پوست خود که جسم و روح او را ویران کرده بود، پس از بیدار شدن از خواب خود را در سال دوم دبیرستان می بیند. زندگی دبیرستانی او تاریک و تیره بود... با این حال، او مطمئن است که می تواند آن را از نو شروع کند. هاروکا شیجوین، دختر زیبایی که قبلاً او را ملاقات کرده بود، ناگهان حتی از آنچه شینیچیرو به یاد می آورد، بی گناه تر و بامزه تر به نظر می رسد و مهمتر از همه، مستقیم به او خیره می شود... "احساس می کنم تو با شینهامایی که دیروز می شناختم کاملاً متفاوتی. به نظر می رسد یک فرد بالغ است، اما هنوز مهربانی خود را حفظ کرده است! اگر او می توانست آینده را تغییر دهد، شینیچیرو بدون شک او را پس از مرگش در پی قلدری شدید نجات می داد. با ذهنیت بزرگسالی و قدرت های شرکتی خود، او قصد دارد انتقام خود را با آوردن بهترین های جوانی دوم خود با او انجام دهد!