خلاصه
جهان در خطر است. افسانهها زندگی میکنند، افسانهها راه میروند، و خیالپردازیها به واقعیت تبدیل میشوند و تهدید میکنند که زمین را به یک کابوس بیداری تبدیل میکنند. وقتی شعلههای جنگ به سواحل ژاپن میرسد، بقایای یک ملت متلاشی شده نمیتواند از آنچه از مردمش در برابر دشمنی ناشناخته باقی مانده محافظت کند و همه چیز گم شده به نظر میرسد. آنهایی که پشت سر مانده اند و آنهایی که موفق به فرار نشدند، اکنون در جوامع پراکنده در میان بقایای زمان بهتر زندگی می کنند. یو ایچینوسه فقط یک بازمانده دیگر است، یک دانش آموز ساکت و ضعیف که سعی دارد از پس آن بربیاید. یعنی تا زمانی که او سرنوشت خود را در گرو دختری مرموز و الف می یابد که به نظر می رسد کلید امید را در دست دارد. اکنون زمان ایستادن و شمشیر گرفتن در برابر جادو فرا رسیده است. برای تبدیل شدن به قهرمانی که جهان را نجات می دهد. زمان بیدار کردن قاب Asura فرا رسیده است.