تنما اوتوری پس از بیدار شدن در مراسم تشییع جنازهاش، فرصتی دوباره برای زندگی پیدا میکند که خدایی از دنیایی دیگر به او پیشنهادی فریبنده میدهد: اگر تنما بپذیرد که برای نجات دنیای در حال مرگ خود تناسخ پیدا کند، خدایان تواناییهای تقلب را به او میدهند. به او. تنما می پذیرد و در یک دنیای فانتزی سرسبز پر از دمی انسان ها، جادوها و آیتم های جادویی، هیولاها، جنگل های مرموز و غیره دوباره متولد می شود! همانطور که او رشد می کند، قدرت ها و توانایی های خدادادی او - از جمله قدرت منحصر به فرد او برای دوستی با هیولاهای شایستگی مانند لجن و بچه گرگ - برای والدین خوانده اش، دو استاد ماجراجوی سابق و پدربزرگش که یک جادوگر مشهور است، آشکار می شود. اما یک روز سرنوشت ساز، سه غریبه مرموز با تلاش برای ربودن او، آرامش دهکده تنما را به هم می ریزند و ماجراجویی تنما واقعاً از اینجا شروع می شود...