خلاصه
وقتی هفده ساله بود، آنجلا باردار شد - اما فقیر بود و تصمیم گرفت بچه را به فرزندخواندگی بدهد. سپس یک روز او متوجه می شود که زوجی که فرزندش را به فرزندی قبول کرده بودند در یک تصادف ناگوار مرده اند. آنجلا که نگران فرزندش است، ناامیدانه به دنبال سرپرست کودک، نیک، برادر کوچکتر مادرخوانده فرزندش میگردد. نیک در لندن زندگی می کند، یک تجارت چندملیتی را اداره می کند و آنقدر مشغول است که به دنبال پرستاری برای خواهرزاده ای است که اخیراً به خدمت گرفته است. بنابراین آنجلا هویت واقعی خود را پنهان می کند تا دخترش را ببیند و پرستار دختر شود.