پس از رفتن به فراتر از آن، هیرانو بونتا به عنوان یک خدای شیطان تناسخ یافت. با فرود آمدن به سرزمین شیطان، با پیروان خود، صد و هشتمین لرد شیطان، دریک، برخورد کرد. دریک که شکست بزرگی را در نبرد متحمل شده بود و تنها 200 نفر از زیر دستانش باقی می ماند، فکر کرد. علاوه بر آن، تعقیب کنندگان در دم او داغ بودند. او بین یک سنگ و یک مکان سخت بود. اما دریک استراتژیست نابغه هنوز آماده تسلیم شدن نبود. علیرغم بحران، او همچنان آرزوی متحد کردن ملت خود را داشت. هیرانو که تاریخدوست بود، بسیار هیجانزده بود و مصمم بود از دریک بهعنوان یک خدای شیطانی حمایت کند، اما بهعنوان یک خدای شیطان تازهکار، کاری از دستش بر نمیآمد...فقط چگونه آنها با هم از پس این مشکل بر میآیند؟!