خلاصه
سال 1440 است. نه سال از اعدام ژان دارک در روئن می گذرد و جنگ صد ساله به مراحل پایانی خود رسیده است. اشراف فرانسه بر اثر حرص و طمع، علیه شاه چارلز هفتم شورش می کنند، با هدف بازگرداندن قدرت فئودالی و خنثی کردن اصلاحات متمرکز او. اگرچه زمانی در نبردهای خود علیه انگلیسیها متحد شدند، اما نجیبزادهها علیه تاج و تخت روی آوردهاند و تهدید میکنند که فرانسه را دوباره در تنگنای جنگی که سرانجام شروع به فرار کرده بود، فرو میبرند. امیلی دو می، دختر حرامزاده یک دوک فرانسوی، توسط روبر دو بودریکور به فرزندخواندگی پذیرفته می شود و به عنوان "امیل" بزرگ می شود - او را به عنوان یک مرد مانند آنچه برای ژان فقید انجام داده بود، نشان می دهد. زمانی که رابرت توسط پاسبان ریشمون برای مبارزه با شورشیان احضار می شود، امیل با پدر خوانده اش روبرو می شود و از او می خواهد که وفاداران فرانسوی را همراهی کند. داشتن تصوراتی از ژان، امیل در انجام ماموریت سلف خود تا پایان آن ثابت قدم است. امیل در حالی که تلاش می کند تا نیروهای شورشی به رهبری دوفین لوئیس، پسر تشنه قدرت چارلز هفتم را متوقف کند، خود را رو در رو با عوامل شورش و سرمایه گذاری در سراسر کشوری می یابد که ژان به دنبال متحد شدن است.